اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۳۸: نه بییادت برآید یک دم از من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه بی یادت برآید یک دم از من نه بی رویت جدا گردد غم از من بزن بر جانم آن زخمی، که دانی به شرط آنکه گویی: مرهم از من دلم را خون تو میریزی و ترسم که خواهی خون بهای دل هم از من مرا از هر که دیدی بیش کشتی مگر کس را نمی بینی کم از من؟ اگر آهی بر آرم زین دل تنگ به تنگ آیند خلق عالم از من کجا کارم ز قدت راست گردد؟ که برگشتی چو زلف پر خم از من به سودای تو گشت از هر کناری جهان پر نوحه و پر ماتم از من چنان رسوا شدم در عالم این بار که گویی: پر شدست این عالم از من بسان اوحدی، دور از تو، بیمست که فریادی برآید هر دم از من اوحدی مراغه ای