اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۳۷: هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر شب ز عشق روی تو این چشم لعبت باز من در خون نشیند، تا کند چون روز روشن راز من از دیده گر در پیش دل سیلی نرفتی هر نفس آتش به جانم در زدی این آه برق انداز من من شرح دل پرداز خود برخی فرستم پیش تو لیکن تو کمتر میکنی گوشی به دل پرداز من بالم به سنگ سر کشی بشکستی ای سیمین بدن ورنه کجا خالی شدی کوی تو از پرواز من؟ برخاستی تا: خون من در پای خود ریزی دگر ای آرزوی دل، دمی بنشین و بنشان آز من پروانه وارم سوختی، ای شمع وز رخسار تو نه پرتوی بر حال دل، نه بوسه ای در گاز من از بس که نالد اوحدی در حسرت دیدار تو پر شد جهان ز آوازه عشق بلند آواز من اوحدی مراغه ای