اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۳۲: سر دل گویی، ز جان اندیشه کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر دل گویی، ز جان اندیشه کن در دلش دار، از زبان اندیشه کن لاف کشف و غیب دانی می زنی از خدای غیب دان اندیشه کن در زمین از آسمان گویی سخن ای زمین، از آسمان اندیشه کن یا ز دین آشکارا شرم دار یا ز دانای نهان اندیشه کن ای که می خسبی به شبهای چنین آخر از روز چنان اندیشه کن تیر فرصت در کمان جهدتست می رود تیر از کمان، اندیشه کن دل به باد آرزوها بر مده ناتوانی تا توان اندیشه کن بهر سود اندر خطرها می روی سود دیدی، از زیان اندیشه کن گر ندانی رفتن خود را یقین بنگر و زین رفتگان اندیشه کن این زمان اندیشه بی کارست و فکر کار خود را این زمان اندیشه کن اوحدی زین ورطه آمد بر کنار ای که غرقی در میان اندیشه کن اوحدی مراغه ای