اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶۱۰: کأس می در دست و کوس عشق بر بامستمان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کأس می در دست و کوس عشق بر بامستمان چون بود انکار با می خواره و با مستمان؟ زود جام زهد خود بر سنگ شیدایی زند گر بنوشد صوفی آن صافی که در جا مستمان آنکه میخواهد که: ما را سر بگرداند ز عشق تیغ بر کش، گو: چه جای سنگ و دشنامستمان! ای که میگویی: سر خود گیر و دست از من بدار تا برون آید سر و دستی که در دامستمان گر چه بنویسیم صد دفتر نخواهد شد تمام شرح آن تلخی، که از هجر تو در کامستمان اشک چشم من کنون خونیست و آن خون نیز هم چون ببینی یا ز دل، یا از جگر وامستمان تا ترا دیدیم دل را آرزویی جز تو نیست تا نپنداری که میل خواب و آرامستمان تا به منزل باش،گو، کز تو چه خواریها کشیم؟ کانچه دیدیم از تو سودا اولین گامستمان گر جهان پر نقش باشد در دل ما جز یکی نیست ممکن، خاصه کاکنون اوحدی نامستمان اوحدی مراغه ای