اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۹۷: نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگارینا، به وصل خود دمی ما را ز ما بستان دل ما را به آن بالا ز دست این بلا بستان ز هجران تو رنجوریم، اگر بیمار میپرسی از آنسر رنجه کن پایی، وزین سر مزد پابستان ز تشریف وصالم چون کله داری نمی بخشی من از بهر تو پیراهن قبا کردم، قبابستان فرستادی که: دل به فرست، اگر کامت همی باید گر این از دل همی گویی، تو اینک دل، بیا، بستان گر از روی غلط وقتی به راهم پیشباز افتی دعایی بی غرض بشنو، سلامی بی ریا بستان دلم یک بوسه میخواهد ز لعل شکرین تو اگر بوسی دلی ارزد، ز من جان بی بها بستان ضرورت نامه ای امشب فرستادم به نزد تو تو از مرغ سحر در خواه و از باد صبا بستان زمین آستانت را به لب چون بوسه بستانم زمانی آستینت را ز روی دلربا بستان خدا کرد اوحدی را دل به عشق اندر ازل شیدا ترا گر سخت می آید، برو، جرم از خدا بستان اوحدی مراغه ای