اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۸۶: ما چشم جهانیم، که این راز بدیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما چشم جهانیم، که این راز بدیدیم پوشیده رخ آن بت طناز بدیدیم هم صورت او از همه نقشی بشنیدیم هم لهجهٔ او در همه آواز بدیدیم آن قامت و بالا، که به جز ناز ندانست بی عشوه خرامان شد و بی ناز بدیدیم پیش از زحل و زهره و برجیس بگفتیم ما طلعت خورشید یک انداز بدیدیم چون شمع به یک لمعه گران نور نمودیم صد بار زبان در دهن گاز بدیدیم تا گشت وجود و عدم ما متساوی او را ز وجود همه ممتاز بدیدیم زین کهنه قفس باز نگردیم و ز بندش تا سوی فلک فرصت پرواز بدیدیم یاران قدیمی، که ز ما روی نهفتند چون پرده تنک شد همه را باز بدیدیم سازیست بزرگ این تن و ما کوشش بسیار کریدم که ماهیت این ساز بدیدیم از عجز بدین در ننهادست کسی پای ما سر بنهادیم چو اعجاز بدیدیم دوش اوحدی از واقعه ما را خبری داد هم شکر که یک واقعه پرداز بدیدیم اوحدی مراغه ای