اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۸۵: امروز عید ماست، که قربان او شدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز عید ماست، که قربان او شدیم اکنون شویم شاه، که دربان او شدیم چندان غریب نیست که باشد غریب دار این سرو ماه چهره، که مهمان او شدیم ای بادصبح، بگذر و از ما سلام کن بر روضه ای، که عاشق رضوان او شدیم فرخنده یوسفیست، که زندان اوست دل زیبا محمدیست، که سلمان او شدیم این خواجه از کجاست؟ که «طوعا و رغبة» بی کره و جبر بندهٔ فرمان او شدیم تا ما گدای آن رخ و درویش آن دریم ننشست خسروی، که ز سلطان او شدیم گفتم: ز درد عشق تو شد اوحدی هلاک گفتا: چه غم ز درد؟ که درمان او شدیم اوحدی مراغه ای