اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۸۱: ما نور چشم مادر این خاک تیرهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما نور چشم مادر این خاک تیره ایم آبای انجم فلکی را نبیره ایم هر نقد را که از ازل آمد به کام گیر هر فیض را که تا ابد آمد پذیره ایم در پنج رکن متفق الاصل چاره گر بر چار سکن متفق الفرع چیره ایم مستوفیان مال بقا را خزینه دار قانونیان طب بقا را ذخیره ایم ای مدعی، مکن تو ندانسته طرح ما که اکسیر و اصلان قدم را خمیره ایم گر کرده ای تجارت هندوستان عشق دانی که: ما متاع کدامین جزیره ایم؟ از اتفاق غیبت ده روزه باک نیست کانجا ز حاضران بزرگ حظیره ایم آنجا مکرمیم چو سقلاب و زنجبیل هر چند در دیار تو کرمان و زیره ایم لاف « بلی» زدیم وز روز الست باز بر یک نهاد و یک صفت و یک و تیره ایم ما را ز شهر تا که برون برده اند رخت گه خواجه ایم در ده و گاهی امیره ایم دوری ز کوی دوست گناهی کبیره بود اکنون به شست و شوی گناه کبیره ایم روزی به چرخ جوش برآرد فقاع جان زین خم سر گرفته، که در وی چو شیره ایم با اوحدی معاشرت روح قدسیان نشگفت ازان، که ما همه از یک عشیره ایم اوحدی مراغه ای