اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۷۵: گر ز من جان طلبد دوست، روانی بدهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ز من جان طلبد دوست، روانی بدهم پیش جانان نبود حیف؟ که جانی بدهم غلطم، چیست سر و جان و دل و دین و درم؟ زشت باشد که چنین ها به چنانی بدهم دل تنگم، که ازین پیش به هر کس رفتی بعد ازینش به چنان تنگ دهانی بدهم جان، که نقدست، بدو بخشم، اگر صبر کند از برای دل گم گشته ضمانی بدهم ای که از دست بدادی به سر موی مرا کافرم، گر سر مویت به جهانی بدهم اگر آن غمزه و ابرو بفروشی روزی هر چه دارم به چنان تیر و کمانی بدهم اوحدی در هوس آن دهن تنگ بسوخت وز دهانش نتوانم که نشانی بدهم اوحدی مراغه ای