اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۶۸: درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم با مایهٔ عشق تو آن نه باد و نه اینم چشم همه آفاق به دیدار تو بینند تا پردهٔ ز رخ برنکنی هیچ نبینم تحصیل تو مقدور و من آسوده روا نیست از خرمن اقبال چرا خوشه نچینم؟ اندیشهٔ مستوری و دین داشتنم بود سودای تو نگذاشت که مستور نشینم از گنج وصالت به سعادت برسد زود گر خاتم لعل تو شود ملک نگینم تا ماه تشبه به رخت کرد ز خوبی با ماه به پیکارم و با مهر به کینم گر نور تو در خلق نبینم ز دو گیتی هم گوش فروبندم و هم گوشه نشینم پایی به کرم بررخ من نیز همی نه کندر سر کویت نه کم از خاک زمینم چون اوحدی از وصل به شاهی برسم زود گر خاتم لعل توشود ملک یمینم اوحدی مراغه ای