اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۴۸: دلم زندان عشق تست و زندانی درو جانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم زندان عشق تست و زندانی درو جانم چو زندانی شدم،دیگر چه میخواهی؟ مرنجانم مرا خوان، ای پریچهره، که گر صدبار در روزی سگم خوانی دعا گویم، بدم گویی ثنا خوانم گر امیدی که من دارم روا گردد ز وصل تو به دربانیت بنشینم، به سلطانیت بنشانم مرا از روی خود دوری چه فرمایی و مهجوری؟ اگر حکمی کنی بر من، به چیزی کن که بتوانم دلم بردی و میدانم که: پیش تست و میدانی تو هم لیکن نمیگویی، که میگویی: نمی دانم مرا دیوانه میدارد سر زلف پریرویی که گر با من در آرد سر، کند حالی سلیمانم ازین اندیشه در دامن کشیدم پای صد نوبت اگر یاد سر زلفش نمی گیرد گریبانم نگارینا، چرا کردی تو با همچون منی سختی؟ که اندر عهد خود هرگز ندیدی سست پیمانم به هر حکمی که فرمایی، مکن تقصیر، کز خوبان ترا بر اوحدی حکمست و من هم بنده فرمانم اوحدی مراغه ای