اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۴۰: عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم از ناله و زاری نتوان کرد خموشم من عاشق آن گوشهٔ چشمم، به رفیقان پیغام بده تا: ننشینند به گوشم ساقی، بده آن جام و ز من جامه برافگن تا خرقه دگر بر سر زنار نپوشم بادم مده، ای یار، چنان ورنه بیفتم آتش منه، ای دوست چنین ور نه بجوشم چون بوی تو مستم نکند در همه عالم هر می که به دست آرم و هر باده که نوشم بر پای غلامان تو گر روی نمالد این سر، نگذارم که بود بر سر دوشم با دست حدیث دگران پیش دل من تا باد حدیث تو رسانید به گوشم بر فرق من ار تیغ نهد دست تو صد بار یک موی ز فرقت به جهانی نفروشم ای اوحدی، از بی ادبیها که ببینی فردا خبرم گوی، که امشب نه به هوشم اوحدی مراغه ای