اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۳۸: یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟ وز عشوه های نرگس مستش چه میکشم؟ صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟ چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن در حلقه های سنبل پستش چه میکشم؟ گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان چون گرد بر ضمیر نشستش چه می کشم؟ چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟ خونم ز دل گشود و برویم ببست در بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟ ایدل، ندیده ای، برو از اوحدی بپرس تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟ اوحدی مراغه ای