اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۳۴: من مستم و ز مستی در یار میگریزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من مستم و ز مستی در یار می گریزم زنار بسته محکم، زین نار میگریزم هر چند بادهٔ او مرد افگنست و قاتل من جای خویش دیدم، هشیار میگریزم بر خار می نشینم، گل را ز دور بینم تا دشمنم نگوید: کز خار می گریزم چون ماهی به شستم، در دامم و به دستم با آنکه از کف او بسیار می گریزم با یار بود میلم وقتی به غار بودن اکنون که یار برگشت از غار می گریزم بار و خری که با من دیدی بسان عیسی زان خر بیوفتادم، زان بار می گریزم ماهی که دور بودی وز ما نفور بودی چون یار اوحدی شد ز اغیار می گریزم اوحدی مراغه ای