اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۲۶: مست آمدم امشب، که سر راه بگیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست آمدم امشب، که سر راه بگیرم یک بوسه به زور از لب آن ماه بگیرم دانم که: دهد عقل نکوخواه مرا پند لیکن عجب ارپند نکوخواه بگیرم تا هیچ کسم راز دل ریش نداند این اشک روان بر رخ چون کاه بگیرم هر چند بکوشید که بیگاه بیاید من نیز بکوشم که ز ناگاه بگیرم گر زانکه به بالای بلندش نرسد دست در دست کنم زلفش و کوتاه بگیرم از چاه ز نخ گر ندهد آب، چو دزدان بر قافلهٔ عشق سر چاه بگیرم دست ار به رکابش نتوانیم رسانید باشد که عنان دل گمراه بگیرم زان ساعد و زلف ار کمری سازم و طوقی تاج از ملک و باج سر از شاه بگیرم با اوحدی ار حیلت روباه کند خصم من نیستم آن شیر که روباه بگیرم اوحدی مراغه ای