اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۲۵: گر چه در پای هوی و هوست میمیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه در پای هوی و هوست می میرم دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم گر تو پای دل دیوانهٔ ما خواهی بست هم به زلف تو، که دیوانهٔ آن زنجیرم کشتن ما چو به تیغ هوسی خواهد بود هم به شمشیر تو روزی به شهادت میرم صد گریبان بدریدیم ز شوق تو و نیست قوت آن که گریبان مرادی گیرم صوفیان را خبر از عشق جوانی چون نیست در گمانند که: من نیز مریدی پیرم گر سری در سر او رفت چه چیزست هنوز؟ بسر دوست، که مستوجب صد تشویرم اوحدی پند لطیفست و نصیحت، لیکن با حریفان ، عجب، ار پند کسی بپذیرم! اوحدی مراغه ای