اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۱۹: گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟ به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟ که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من به خردهای چنان با تو ماجرا دارم ز آشنا دل مردم درست گردد و من شکسته دل شدن از یار آشنا دارم قبول کن ز من، ای اوحدی و قصهٔ عقل به من مگوی، که من درد بی دوا دارم اوحدی مراغه ای