اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۰۷: تو چیزی دیگری، ور نه بسی خوبان که من دیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو چیزی دیگری، ور نه بسی خوبان که من دیدم کسی دیگر نبیند اندر آنرو، آنکه من دیدم نه امکان آنچه من دیدم که در تقریر کس گنجد ستم چندان که من بردم، بلا چندانکه من دیدم مگو از جنت و رضوان حکایت بیش ازین با من که حیرانست صد جنت در آن رضوان که من دیدم چو جویم میوهٔ وصلی ز روی او، خرد گوید: عجب! گر میوه بتوان چید ازین بستان که من دیدم زهی! در هجر آن جانان عذاب تن که من دارم زهی! در عشق آن دلبر بلای جان که من دیدم به جان می ماند از پاکی لب دلبر که من دارم به مه می ماند از خوبی رخ جانان که من دیدم مبند، ای اوحدی، زنهار! در پویند آن مه دل که نقصان زود خواهد یافت آن پیمان که من دیدم اوحدی مراغه ای