اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۸۸: خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خود را ز بد و نیک جدا کردم و رفتم رستم ز خودی، رخ به خدا کردم و رفتم آن نفس به همی، که گرفتار علف بود او را چو خران سر به چرا کردم و رفتم کام همگان محنت و ناکامی من بود کم گفتم و آن کام فدا کردم و رفتم هر فرض که از من به همه عمر قضا شد در یک رکعت جمله قضا کردم و رفتم هر قرض که در گردن من بود ز غیری از خون دل و دیده ادا کردم و رفتم روی همگان چونکه به محراب ریا بود من پشت برین روی و ریا کردم و رفتم پای دلم از هر هوسی سلسله ای داشت از پای دل آن سلسله وا کردم و ر فتم تن را به نم چشم فرو شستم و شد پاک دل را به غم عشق دوا کردم و رفتم دیدم که: دل اوحدی این جا بگرو بود او را به دل خویش رها کردم و رفتم اوحدی مراغه ای