اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۶۹: من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام از کجا میرسد این نامه فرو بسته به مهر؟ کز نسیمش نفس مشک بر آید به مشام نامهٔ دوست همی خوانم و در تشویشم که جوابش چه نویسم من آشفته پیام؟ می نویسم سخن مهر و قلم می گوید: عجب ار نامه نسوزد! که بسوزست کلام بنوشتم غرض، اما ننمودم بکسی قصهٔ خاص نشاید که نمایند به عام دلبرا، می کنم از دور سلامت، گرچه دشمنانم نگذارند که: آیم به سلام به نصیحت گر خود گوش نکردم، زانست دلم امروز چنین سوخته و کارم خام پادشاهی، تو به درویش کجا دل بنهی؟ این قدر بس که نظر باز نگیری ز غلام اوحدی، با تو گر ایام به کینست مترس جهد آن کن که به مهری گذرانی ایام اوحدی مراغه ای