اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۶۶: گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم پیش آی و تازه کن به سر آهنگ آن سرا بر خیز و بسته کن به دل احرام آن حرم او را یکی ببین و چو بینی « و ان یکاد» بر خوان و چون بخوانی بر روی او بدم گو: ای شکسته خاطر ما را به دست هجر گو: ای سپرده سینهٔ ما را به پای غم ما را به پیش ناوک هجران مکن هدف ما را میان لشکر خواری مکن علم زر خواستی به عشوه و سر می نهیم نیز دل میبری به غارت و جان می دهیم هم اینجا که خط تست بدان می نهیم سر و آنجاکه نام ماست بر آن می کشی قلم آهیست در فراقت و پنجاه شعله نار چشمیست ز اشتیاقت و پنجاه کاسه نم گاهی تنم چو رعد بنالد ز هجر پر گاهی دلم چو برق بسوزد ز وصل کم بر بیدلی، که عهد تو دارد مگیر خشم بر عاشقی، که مهر تو ورزد، مکن ستم پیش آر جوشنی، که ز پشتم گذشت تیر بفرست مرهمی، که به جانم رسید الم چون صید هر کسی شدی از بی کسان مگرد چون رام دیگران شدی از اوحدی مرم اوحدی مراغه ای