اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۶۴: ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل یار خطاپرست را بر سر آن خطا مهل خستهٔ هر ستم شدم، ای قدم بلا برو سخرهٔ هر دغل شدم، ای فلک دغا مهل خاک زمین او شدم، آتش ما فرو نشان آب ز کار ما بشد، باد در آن سرا مهل ایکه نهاده ای مرا بر سر دل کلاه غم لطف کن و به دست خود پیرهنم قبا مهل چند کنی به جنگ من روی جفا؟ که رای زن؟ این که تو جای آشتی، در دل ما بجا مهل با همه خلق سر خوشی وز من خسته سرکشی با تو که گفت در جهان: هیچ خوشی بما مهل؟ اوحدی از جفای تو دور شد از کنار تو مدت انتظار تو دیر شد ای خدا مهل اوحدی مراغه ای