اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۲۰: به رخ شمع شبستانم تویی بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به رخ شمع شبستانم تویی بس به قامت سرو بستانم تویی بس نهان بودی زما، پیداستی باز کنون پیدا و پنهانم تویی بس من و ما و دل و جان و سر و مال همه کفرست، ایمانم تویی بس اگر در دل کسی بود، آن ندانم میان نقطهٔ جانم تویی بس گر از خود دیگری گوید، من از تو همی گویم، که برهانم تویی بس مرا پرسند: کز دانش چه دانی؟ چه دانم؟ هر چه میدانم تویی بس ز گل رویان این عالم که هستند من آن می جویم و آنم تویی بس نمیدانم که دردم را سبب چیست؟ همی دانم که: درمانم تویی بس درین راه اوحدی را رهبری نیست دلیل این بیابانم تویی بس اوحدی مراغه ای