اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۰۷: منم غریب دیار تو، ای غریبنواز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم غریب دیار تو، ای غریب نواز دمی به حال غریب دیار خود پرداز بهر کمند که خواهی بگیر و بازم بند به شرط آنکه ز کارم نظر نگیری باز گرم چو خاک زمین خوار می کنی سهلست چو خاک می کن و بر خاک سایه می انداز درون سینه دلم چون کبوتران بتپد چه آتشست که در جان من نهادی باز؟ هوای قد بلند تو می کند دل من تو دست کوته من بین و آرزوی دراز! بر آستین خیالت همی دهم بوسه بر آستان وصالت مرا چو نیست جواز هزار دیده به روی تو ناظرند و تو خود نظر به روی کسی بر نمی کنی از ناز اگر بسوزدت، ای دل، ز درد ناله مکن دم از محبت او می زنی، بسوز و بساز حدیث درد من، ای مدعی، نه امروزست که اوحدی ز ازل بود رند و شاهد باز اوحدی مراغه ای