اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۸۷: زلف مشکینت چو دامست، ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف مشکینت چو دامست، ای پسر عارضت ماه تمامست، ای پسر در فروغ روی و چین زلف تو مایهٔ صد صبح و شامست، ای پسر تا بود بر دیگری وصلت حلال بر من آسایش حرامست، ای پسر زان دهان تنگ شیرینم بده بوسه ای، گر خود به وامست، ای پسر هر زمان گویی که: فردای دگر سوختم، فردا کدامست؟ ای پسر گر تو صد بارم بسوزی در فراق تا نسازی، کار خامست، ای پسر در غمت گر نشکنم خود را، مرنج آدمی را ننگ و نامست، ای پسر عالمی را بندهٔ خود کرده ای اوحدی نیزت غلامست، ای پسر اوحدی مراغه ای