اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۴۸: گفتم: که: بیوصال تو ما را به سر شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم: که: بی وصال تو ما را به سر شود گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود مهر تو بر صحیفهٔ جان نقش کرده ایم مشکل خیال روی تو از دل بدر شود گفتی که: مختصر بکنیم این سخن، ولی گر بر لبم نهی لب خود، مختصر شود غیر از دو بوسه هر چه به بیمار خود دهی گر آب زندگیست، که بیمارتر شود گر ما بلا کشیم ز بالات، عیب نیست کار دلست و راست به خون جگر شود از فرق آسمان برباید کلاه مهر دستی که در میان تو روزی کمر شود روزی به آستانهٔ وصلی برون خرام تا اوحدی به جان و دلت خاک در شود اوحدی مراغه ای