اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۳۶: من از آن که شوم کو نه ازان تو بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟ یا چه گویم که نه در لوح و بیان تو بود؟ سخن لب، که تو داری، نتوانم گفتن ور بگویم سخنی هم ز زبان تو بود هر زمانم به جهانی دگر اندازی، لیک نروم جز به جهانی که جهان تو بود تن و دل گر به فدای تو کند چندان نیست خاصه آن کش دل و تن زنده به جان تو بود نگذاری که ببوسد لبم آن پای و رکاب ای خوش آن بوسه که بر دست و عنان تو بود! چون نشانی بنماند ز تن من بر خاک دل تنگم به همان مهر و نشان تو بود جان خود را سپر تیر بلا خواهم ساخت اگر آن تیر، که آید ز کمان تو بود چون بپوسد تن من گوش و روانی که مراست بر ورود خبر و حکم روان تو بود هر چه آرند به بازار دو کون، از نیکی همه، چون نیک ببنینی، ز دکان تو بود دیده در کل مکان گر چه ترا می بیند من نخواهم که به جز دیده مکان تو بود می کنم ذکر تو پیوسته به قلب و به لسان خنک آن قلب که مذکور لسان تو بود نیست غم سر دل اوحدی ار گردد فاش چو دلش حافظ اسرار نهان تو بود اوحدی مراغه ای