اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۳۵: دوش بیروی تو باغ عیش را آبی نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش بی روی تو باغ عیش را آبی نبود مرغ و ماهی خواب کردند و مرا خوابی نبود در کتاب طالع شوریده می کردم نظر بهتر از خاک درت روی مرا آبی نبود با خیال پرتو رخسار چون خورشید تو چشم دل را حاجب شمعی و مهتابی نبود چشم من توفان همی بارید در پای غمت گر چه از گرمی دلم را در جگر آبی نبود در نماز از دل بهر جانب که می کردم نگاه عقل را جز طاق ابروی تو محرابی نبود جز لب خوشیده و چشم تر اندر هجر تو از تر و خشک جهانم برگ و اسبابی نبود اوحدی را دامن اندر دوستی شد غرق خون زانکه بحر دوستی را هیچ پایابی نبود اوحدی مراغه ای