اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۳۲۶: دوشم از وصل کار چون زر بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشم از وصل کار چون زر بود تا به روز آن نگار در بر بود جام در دست و یار در پهلو عشق در جان و شور در سر بود گل و شکر بهم فرو کرده وز دگر چیزها که در خور بود با چنان رخ ز گل که گوید باز؟ با چنان لب چه جای شکر بود؟ زلف مشکین بر آتش رخ او خوشتر از صد هزار عنبر بود من و دلدار و مطربی سه به سه چارمی حارسی که بردر بود شب کوتاه روز ما بر کرد ور نه بس کار ها میسر بود مطرب از شعرها که میپرداخت سخن اوحدی عجب تر بود گر چه عیسی دمی نمود او نیز نیم شب در میانه سر خر بود اوحدی مراغه ای