انوری ابیوردی
مقطعات
شماره ۳۴۸ - در مدح تاج الدین ابوالمعالی محمد المستوفی گوید و عرق نسترن خواهد: چرا چنین ز نسیم صبات بیخبرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ایا به عالم عهد از تو نوبهاروفا چرا چنین ز نسیم صبات بی خبرم به خاصه چون تو شناسی که رنگ و بوی نداد خرد به باغ سخن بی شکوفهٔ هنرم به صد زبانت چو سوسن بگفته بودم دی که چون بنفشه ز سستی فروشدست سرم گر اندکی عرق نسترن به دست آری به من فرست وگرنه بگوی تا بخرم زبان چو لاله به گرد دهان درافگندی که گر نیارمت از سبزهٔ دمن بترم فروخت روی نشاطم چو بوستان افروز بدان امید کزین ورطه بو که جان ببرم برون شدی و فرو برد سر چو نیلوفر به آب غفلت ودانسته کاب می نخورم دو روز رفت که چون شنبلید پژمرده ز تشنگی به غایت نه خشکم و نه ترم ز تف چو ظاهر تفاح زرد گشت رخم ز غم چو باطن او پاره پاره شد جگرم چو گوش این سخنت همچو پیل گوش نمود که چیست عارضه یا من به معرض چه درم نه بی وفات چو ایام یاسمن خوانم نه زین سپس همه رنگت چو ارغوان شمرم تو آنچه بینی این بین که با فراغت تو هنوز دیده چو نرگس نهاده می نگرم چو دستهای چنارست هر دو دستم سست وگرنه پیرهن از جور تو چو گل بدرم انوری ابیوردی