اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۸۱: هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند همچو من سوخته و خسته دل و زار بماند دل من، کو گرو مهر ببرد از همه کس از دغا باختن چشم تو عیار بماند عمر من در سرکار تو رود، می دانم خود پدیدست که: از عمر چه مقدار بماند؟ اگر از پای در آییم به سر باید رفت ننشینیم که دست طلب از کار بماند خرقه پوشیده که زنار بیندازد گبر من به می خرقه گرو کردم و زنار بماند هیچ شک نیست که: بسیار بماند سخنم سخن سوختگان بود که بسیار بماند اوحدی، خون دلت گر بخورد دوست مرنج تا نگویند که: از یار دل یار بماند اوحدی مراغه ای