اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۴۹: بیروی تو جان در تن بیمار همی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی روی تو جان در تن بیمار همی باشد دل شیفته می گردد، تن زار همی باشد خو کرد دل ریشم با روی تو وین ساعت روزی که نمی بیند بیمار همی باشد در کار سر زلفت یک لحظه که می پیچم دست و دل من سالی از کار همی باشد اول بتو دادم دل آسان و ندانستم کین کار به آخر در، دشوار همی باشد از عشق حذر کردن سودی نکند، زیرا کاری که بخواهد شد، ناچار همی باشد اندک نشمارم من سودای تو گر اندک چندی چو فراهم شد بسیار همی باشد چون اوحدی از دیده خوابم نبرد کلی گر فتنه چشم تو بیدار همی باشد اوحدی مراغه ای