اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۴۴: با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با عارض و زلفت قمر و قیر چه باشد؟ پیش لب و رویت شکر و شیر چه باشد؟ در خواب سر زلف تو می بینم و این را جز رنج دل شیفته تعبیر چه باشد؟ گویند که: آشفته و زنجیر ولی ما آشفته چنانیم که زنجیر چه باشد؟ صوفی اگر آن روی نبیند بگذارش کان مرغ ندانست که: انجیر چه باشد؟ گفتی: دل خود را سپر تیر غمم کن شمشیر بیاور، سپر و تیر چه باشد؟ ما را غم هجران تو بد واقعه ای بود این واقعه را چاره و تدبیر چه باشد گویی که: به تقصیر ز ما کام نیابی جان می دهم از عشق تو، تقصیر چه باشد؟ ای اوحدی، از خوان غم عشق دلت را غیر از جگر سوخته توفیر چه باشد؟ معشوقه به زر نرم شود، گر تو نداری خاموش نشین، این همه تقریر چه باشد؟ اوحدی مراغه ای