اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۴۳: هر نقش که پیش آید گویم: مگر او باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر نقش که پیش آید گویم: مگر او باشد چون او برود، گویم: آن دگر او باشد بی او نبود هرگز چیزی که شود زایل زیرا نشود زایل آن چیز اگر او باشد از خصم نمی نالم وز تیغ نمی ترسم از تیغ کجا ترسد؟ آن کش سپر او باشد روزی که به قتل من شمشیر کشد دشمن بر هم نزنم دیده گر در نظر او باشد گر راست رود سالک، در هر قدمی او را هر چیز که پیش آید زان پیشتر او باشد جز صدق مبر با خود در راه، که تا منزل هم بدرقه او گردد، هم راهبر او باشد روزی که تو برگیری دست غلط از دیده این جمله که می بینی خود سر بسر او باشد زو گر خبری خواهی، با راهروی بنشین تا چون خبرت گوید، عین خبر او باشد چون اوحدی ار خواهی کردن سفر علوی آنجا نرسی، الا کت بال و پر او باشد اوحدی مراغه ای