اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۲۴: تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد عشق ترا مشکل کاری به نوا باشد شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت بالای چنین، رعنا در شهر بلا باشد زین سان که گریبانم بگرفت غم عشقت این خرقه که می بینی یک روز قبا باشد من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟ آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را وآنگه تو ز بی رحمی بگذاشته تا: باشد لعلت نکند سعیی در چارهٔ کار من بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز آن روز که من جویم شهریش بها باشد گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری ور زشت شود، تاوان بر طالع ما باشد گفتی که: روا گردد از من همه حاجت ها مرد اوحدی از عشقت، آخر چه روا باشد؟ اوحدی مراغه ای