اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۲۱۵: مرد این ره آن باشد کو به فرق سر خیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرد این ره آن باشد کو به فرق سر خیزد با غمش چو بنشیند از دو کون برخیزد من غلام رندی، کو، چون به باده بنشیند از خود و تو و من او جمله بی خبر خیزد مرد راهبر باید پیر راهت، ای برنا ورنه گم شوی با او، گرنه راهبر خیزد نقش طاعت خود را محو کن، که آن ساعت خویش بین طاعت بر پرگناه برخیزد آن چنان که می بینی زاهد ریایی را گر کسی به دست افتد هم به گوشه درخیزد با عصای ایمان رو راه وادی ایمن کندر آن چنان وادی نور ازین شجر خیزد هر که او درین منزل، شد به خواب و خور قانع تا که هست و تا باشد خر بمرد و خر خیزد اوحدی، حکایاتش تازه گوی و پرورده کز حدیث پوشیده زود دردسر خیزد اوحدی مراغه ای