اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۹۳: هوست معتکف خانهٔ خمارم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هوست معتکف خانهٔ خمارم کرد عشقت از صومعه و مدرسه بیزارم کرد خاطرم را ز حدیث دو جهان باز آورد لب لعل تو به یک عشوه، که در کارم کرد شورها در سر و با خلق نمی یارم گفت زخمها بر دل و فریاد نمی یارم کرد می شنیدم که: شود نیک به شربت بیمار شربتی داد خیال تو، که بیمارم کرد من ندانم سبب گرم و گدازی که مراست تا چه زورست و تعدی که چنین زارم کرد؟ سایه ای بودم و عکس تو بپوشید مرا ذره ای بودم و نور تو پدیدارم کرد دیده تا باز گشودم بتو، اندیشه ببست در بر وی همه و روی به دیوارم کرد آنکه اندر عقب من به تعبد کوشید بعد ازین حال ندانست که انکارم کرد مرده بودم، به سخن های تو گشتم زنده خفته بودم، صفت حسن تو بیدارم کرد بادهٔ هر که چشیدم سبب مستی بود اوحدی زان قدحی داد، که هشیارم کرد اوحدی مراغه ای