اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۸۲: بمیرم چشم مستت را که جانم زنده میدارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بمیرم چشم مستت را که جانم زنده می دارد دلم را با خیال خود به جان با زنده می دارد به نقد اندر بهشتست آنکه در خلوت سرای خود چنان شاخ گل و سرو سهی نازنده می دارد دعای عاشقان تست در شبهای تنهایی که روز دولت حسن ترا پاینده می دارد ز چشمت مردمی دیدیم و از روی تو نیکویی ولی زلف سیه کار تو ما را زنده می دارد مباد، ای اوحدی، هرگز ترا با خسروان کاری غلام لعل شیرین شو، که نیکو بنده می دارد مرا بس باشد این دولت که آن مهروی هر صبحی دلم را همچو روی خویشتن فرخنده می دارد اوحدی مراغه ای