اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۸۰: حال دل پیش که گویم؟ که دل ریش ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حال دل پیش که گویم؟ که دل ریش ندارد کیست در عشق تو کو غصه ز من بیش ندارد دوش گفتی که: فلان از سر تیغم نبرد جان بزن و مرد مخوانش که سری پیش ندارد سر درویش فدا شد به وفا در قدم تو پادشه زادهٔ ما را سر درویش ندارد قد او تیر بلا، غمزهٔ او ناوک فتنه یارب، این ترک چه تیریست که در کیش ندارد؟ واعظ شهر مرا گفت که: دل با سخنم ده چون دهد دل بتو بیچاره؟ که باخویش ندارد همچو نارم بکفید از غم سیب ز نخش دل دل مخوانش تو، که او عقل به اندیش ندارد اوحدی را چو تو باشی، چه غم از جور رقیبان؟ زانکه از تیغ نترسیده غم از نیش ندارد اوحدی مراغه ای