اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۶۱: ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟ پیدا چو نمی گردی، پنهان ز که پرسیمت؟ از جمله بپرسیدم احوال نهان تو ای جمله ترا از هم پرستان، ز که پرسیمت؟ در جسم نمی گنجی وز جان نروی بیرون جسمی تو بدین خوبی؟ یا جان؟ زکه پرسیمت؟ ای رنج تن ما را راحت، زکه جوییمت؟ وی درد دل ما را درمان، ز که پرسیمت؟ گفتی: نتوان پرسید احوال من از هر کس فی القصه اگر روزی بتوان، ز که پرسیمت گفتی که: به آسانی پرسم سخنت، نی، نی دشوار حدیثست این، آسان ز که پرسیمت؟ گویی که: سراندازد پرسیدن سر من ما را چو بترسانی، ترسان ز که پرسیمت؟ بر اوحدی از دانش بردیم گمان، اکنون او نیز برون آمد نادان، ز که پرسیمت؟ اوحدی مراغه ای