اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۶۰: سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت که در فراق تو جانم چه جور برد و ملامت! بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم سرای سینه به کلی و ملک دل به تمامت ز شرم خازن جنت در بهشت ببندد اگر تو روی چنان را در آوری به قیامت دل امام به محراب ابروان بربودی که تا نظر به تو کرد او، بکرد ترک امامت بکنیت و لقب ما چه التفات نمایی؟ برای نام همین بس که: بنده ایم و غلامت سزد که بانگ نگوید دگر مؤذن مسجد که در نماز نیارد مرا جز آن قد و قامت چو سینه و جگر و دل مرا به جوش درآمد طبیب عشق تو فرمود داغ و فصد و حجامت ز هیچ روی تو با من چو روی صلح نداری ستاده گیر به انصاف و داده گیر غرامت مسافری و غریبی به این دیار نیامد که کاس حب تو خورد و نکوفت کوس اقامت نه آن میان جفا بسته ای تو، شوخ حرامی که هیچ قافله ای را رها کنی به سلامت جماعتی که نمردند روزها به غم تو چو اوحدی بنشینند سالها به غرامت اوحدی مراغه ای