اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۵۵: مرا حدیث غم یار من بباید گفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا حدیث غم یار من بباید گفت گرم به ترک سر خویشتن بباید گفت حکایتی که زن و مرد از آن همی ترسند ضرورتست که با مرد و زن بباید گفت دل شکستهٔ من گم شد، این سخن روزی بدان دو زلف شکن بر شکن بباید گفت حدیث دوستی و قصهٔ وفاداری به من چه سود؟ به دلدار من بباید گفت ز درد دوری او تا بکی کشم خواری؟ چو طاقتم به سر آمد سخن بباید گفت نسیم صبح، اگر از یوسفم جدا گشتی بما حکایت آن پیرهن بباید گفت دوای درد دل اوحدی به دست کنم گرم بهر که درین انجمن بباید گفت اوحدی مراغه ای