اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۱۳۸: مگر پیر سجاده حالی نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر پیر سجاده حالی نداشت؟ کزین خلق و کثرت ملالی نداشت؟ ازین دام نام و ازین چاه جاه به بالا نیامد، که بالی نداشت به آخر بداند خداوند لاف که: در سر بغیر از خیالی نداشت چه گویی که: صوفی نخوردست می؟ که از بیم مردم مجالی نداشت خوشا! وقت آزادهٔ فارغی که با کس جواب و سؤالی نداشت شکم بنده حال دهن بستگان چه داند؟ چو این روزه سالی نداشت ز درد جدایی چه نالد کسی؟ که با نازنینی وصالی نداشت کمال خود آن کو ز صورت شناخت بر اهل معنی کمالی نداشت دلی یافت خط نجات از بلا که بر چهره زین رنگ خالی نداشت درین ملک مردی نشد پای بند که چون اوحدی ملک و مالی نداشت اوحدی مراغه ای