اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۹۰: تا زندهایم، یاد لبش بر زبان ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا زنده ایم، یاد لبش بر زبان ماست ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست گر فتنه می شویم بر آن روی، طرفه نیست زیرا که یار فتنهٔ آخر زمان ماست گیرم که مهر او ز دل خود برون برم این درد را چه چاره؟ که در مغز جان ماست از ما مپرس: کاتش دل تا چه غایتست؟ از آب دیده پرس، که او ترجمان ماست انصاف، حیف نیست که باری نمی دهد؟ شاخی چنین شگرف، که در بوستان ماست مشکل رها کند که : بگوییم حال خویش بندی، که از محبت او بر زبان ماست ای اوحدی، ز غیر شکایت چه می کنی؟ ما را شکایت از بت نامهربان ماست اوحدی مراغه ای