اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۶: بت خورشید رخ من به گذارست امشب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بت خورشید رخ من به گذارست امشب شب روان را رخ او مشعله دارست امشب خاک مشکست و زمین عنبر و دیوار عبیر باد گل بوی و هوا غالیه بارست امشب دیدهٔ آن که نمی خفت و سعادت می جست گو: نگه کن، که سعادت بگذارست امشب آن بهشتی، که ترا وعده به فردا دادند همه در حلقهٔ آن زلف چو مارست امشب گل این باغچه بی خار نباشد فردا گل بچینید، که بی زحمت خارست امشب عید را قدر نباشد بر شبهای چنین روز نوروز خود اندر چه شمارست امشب؟ تا قبولت نکند یار نیابی اقبال مقبل آنست که در صحبت یارست امشب ماهرویی که ز ما پرده همی کرد و حجاب پرده از روی بر انداخت که: بارست امشب دوست حاضر شده ناخوانده و دشمن غایب اوحدی، پرورش روح چه کارست امشب؟ اوحدی مراغه ای