اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۵۵: زان دوست که غمگینم، غم خوار کنش، یارب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان دوست که غمگینم، غم خوار کنش، یارب دشمن که نمی خواهد، هم خوار کنش، یارب اندر دل سخت او کین پر شد و مهر اندک آن مهر که اندک شد، بسیار کنش، یارب سر گشته و غم خوارم، آن کین غم ازو دارم همچون من سرگشته، بی یار کنش، یارب کردست رقیبان را خار گل روی خود نازک شکفید آن گل، بی خار کنش، یارب گر زلف چو ز نارش می رنجد ازین خرقه این خرقه که من دارم، زنار کنش، یارب این سینه که شد سوزان از مهر جگر دوزان چون مهر بر افروزان، یا نار کنش، یارب آن کو نکند باور بیماری و درد من یک چند به درد او، بیمار کنش، یارب چشمش همه را خواند وز روی مرا راند مستست و نمی داند، هشیار کنش، یارب هر دم به دل سختم، تاراج کند رختم در خواب شد این بختم، بیدار کنش، یارب بی کار شد آه من، اندر دل ماه من منگر به گناه من، پر کار کنش، یارب دل برد و ز درد دل می گریم و می گویم: کان کس که ببرد این دل، دلدار کنش، یارب آن کش نشد آگاهی از غارت رخت من یک هفته اسیر این طرار کنش، یارب گر زانکه بیازارد، سهلست، مرا آن بت از اوحدی آن آزار، بیزار کنش، یارب اوحدی مراغه ای