اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۴۵: ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها زلف تو حلقه حلقه و در حلقه تابها حوران جنت ار به کمالت نگه کنند در رو کشند جمله ز شرمت نقابها دست قضا چو نسخهٔ خوبان همی نبشت روی تو اصل بود و دگر انتخابها گر پرتوی ز روی تو در عالم اوفتد سر بر کند ز هر طرفی آفتابها آخر زکوة این همه خوبی نه واجبست؟ منعت که می کند که نکردی ثوابها؟ فردا مگر گناه نباشد مرا به حشر کامروز در فراق تو دیدم عذابها من می کنم دعا و تو دشنام می دهی آری، بر تو کم نبود این جوابها از اشک دیده بر ورق روی چون زرم گویی مگر به سیم کشیدند بابها امشب چنان گریسته ام کاشک چشم من همسایه را به خانه در افکند آبها برخوان سینه از دل بریان نهاده ام در رهگذار خیل خیالت کبابها غیری در اشتیاق تو گر نامه ای نوشت شاید که اوحدی بنویسد کتابها اوحدی مراغه ای