بابا افضل کاشی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴: بگسلم از تو، با که پیوندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگسلم از تو، با که پیوندم؟ از تو گر بگسلم به خود خندم بخت بیدار یاور من شد ناگهان زی در تو افکندم بندها بود بر من، اکنون شد دیدن تو کلید هر بندم کان اگر کَندَمی نیافتمی زان تو را یافتم که جان کندم کی خبر داشتم ز خود بی تو که چی ام، یا چه گونه، یا چندم اگه اکنون شدم ز خود که مرا جاودان با تو بود پیوندم لاغر و مرده بودمی و اکنون یال و بازو به جان بیاگندم بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟ یا ز جان، من چه طرف بربندم؟ بی تو با ملک جم نه خشنودم با تو باشم، به هیچ خرسندم دور گردم ز جان و تن، شاید دور باد از تو دور، نپسندم بابا افضل کاشی