اوحدی مراغه ای
غزلیات
غزل شماره ۶: پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید پوشیده چند داریم این درد بی دوا را؟ تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟ مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا آخر مرا ببینی در پای خویش مرده کاول ندیده بودم پایان این بلا را باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه با نالهای خونین بفرستمی صبا را چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می کن مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا اوحدی مراغه ای