امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار آمدی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چشم من در روی آن خورشید رخسار آمدی آخر شب امید را صبحی پدیدار آمدی تا کی دوم چون بیخودی در کویت ار بختم بدی یا پای در سنگ آمدی یا سر به دیوار آمدی گر دوست بودی یار من، کی خواستی آزار من؟ آسان گرفتی کار من، هر چند دشوار آمدی پشت من از غم گشت خم، کز بخت بنمودی ستم هرگز چنین خاری ز غم بر جان غمخوار آمدی؟ دردی که دارم در نهان کز یار جستی کس نشان هر موی من گشتی زبان، یک یک به گفتار آمدی تا کی ز بیداری مرا باشد دو دیده در هوا ای کاش! تیری از سما بر چشم بیدار آمدی خسرو چنان گشت از سخن، کاندر میان انجمن از دوست در گفتی سخن، دشمن به گفتار آمدی امیر خسرو دهلوی